درباره انتخابات هفتم ریاست جمهوری

خبرنامه دانشجویان ایران

شاید وقتی بحث انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم و اینکه چه کسی پس از اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ایران خواهد شد، بین مردم بالا گرفت کمتر کسی فکر می کرد که بازی گردان اصلی این انتخابات خودِ آقای هاشمی باشد.

اولین واکنش ها در بین مردم، با شدت گرفتن سفرهای استانی علی اکبر ناطق نوری ایجاد شد و تقریبا همه آن کسانی که به نوعی مسائل سیاسی را دنبال می کردند، مطمئن بودند که رئیس مجلس پنجم یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری هفتم خواهد بود.

اما ناطق نوری که به زعم بسیاری از مردم نماد وضع موجود کشور در آن زمان و ادامه دهنده راه آقای هاشمی به شمار می رفت، ذائقه همه افکار عمومی را پوشش نمی داد و بخشی از مردم – همچون انتخابات دیگر -  به دنبال تغییر وضع موجود بودند. به ویژه آنکه سیاست های اقتصادی آقای هاشمی به ثروتمند تر شدن ثروتمندان و ضیف تر شدن اقشار متوسط و فقیر جامعه انجامیده بود و فضای بسته ناشی از مشی سیاسی آقای هاشمی در مطبوعات و دانشگاه ها، بروز هرگونه انتقاد از سوگیری های سیاسی- امنیتی و فرهنگی آقای هاشمی را ناممکن ساخته بود؛ چه اینکه مخالفت با آقای هاشمی در شعارهای نماز جمعه ایشان در حد مخالفت با پیغمبر قلمداد می شد و از سوی دیگر ترس از وزیر اطلاعات دولت آقای هاشمی به حدی بود که به قول معروفِ برخی سیاسیون، نام آقای فلاحیان، پشت نمایندگان مجلس را هم به لرزه در می آورد.

به هر حال با توجه به آنچه گفته شد، رایزنی ها در جریان موسوم به چپ افزایش یافت تا اینکه زمزمه هایی مبنی بر حضور آقای میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 به گوش مردم و سیاسیون رسید. احتمال حضور آقای موسوی در انتخابات به قدری جدی شد که عده ای از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران به تحریک ابوالفضل فاتح (دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران که که از نزدیکان میرحسین بوده و اکنون با بورس جهاد دانشگاهی در انگلیس مشغول تحصیل است) دست به تجمع در حمایت از آقای موسوی زده و خواستار حضور وی در انتخابات شدند.

اما شاید تقدیر این بود که در زمستان سال 75 - بر خلاف زمستان سال 87 –میر حسین موسوی میدان را به نفع آقای سید محمد خاتمی – وزیر فرهنگ دولت آقای هاشمی- خالی کند و خاتمیِ نه چندان معروف، به عنوان کاندیدای جریان موسوم به چپ در انتخابات معرفی گردد.

خاتمی - درست  برعکس ناطق نوری- به سرعت توانست خود به عنوان منتقد وضع موجود به افکار عمومی معرفی نماید؛ البته به هیچ وجه نباید نقش فعال و منسجم رسانه های جریان چپ – که دیگر نام اصلاح طلب را بر خود نهاده بود- در این اتفاق نادیده گرفت.

وزارت کشور پس از تائید شورای نگهبان، تاریخ انتخابات را دوم خرداد سال 76 اعلام کرد و تب تبلیغات انتخاباتی در کشور و شهرهای مختلف بال گرفت.

رقابت انتخاباتی که مردم در آن روزها شاهد بودند، به حدی جدی بود که همه ناظران مشارکت بسیار بالای مردم را پیش بینی می کردند و همین امر موجب شد تا انتخابات به بحث اول مردم کوچه و بازار تبدیل شود و این یعنی آغاز عملیات روانی رسانه ها!   

از همان روزهای اول شایع شد که قرار است در انتخابات تقلب صورت گیرد و وزارت کشور آماده اعلام نام ناطق نوری به عنوان رئیس جمهور هفتم ایران است. فضای این شایعه به نحوی قوی بود که مثَلی در بین مردم منتشر شد با این عنوان که "می نویسیم خاتمی می خوانیم ناطق"!

ماجرای تقلب آنجا بیشتر سوال برانگیز شد که آقای هاشمی در خطبه های نماز جمعه در اقدامی مشکوک با مضمونی عنوان کرد که بوی خیانت در انتخابات به مشام می رسد.

بر این اساس آقای هاشمی، سعید حجاریان را -که نزدیکی و قرابت وی به سید محمد خاتمی بر کسی پوشیده نبود- به عنوان نماینده ویژه خود در انتخابات تعیین کرد تا جلوی تقلب در انتخاباتی که وزارت کشور خودِ وی برگزار کننده آن بود را بگیرد.

به هر حال انتخابات دوم خرداد سال 76 همچون انتخابات سال 88 انتخاباتی 2 قطبی شد؛ با این تفاوت که در انتخابات سال 76 در یک قطب ناطق نوری و جمعی از حامیانِ سنتی آقای هاشمی رفسنجانی و راست ها حظور داشتند و در سر دیگر انتخابات حامیان آقای هاشمی با چراغ خاموش – اما موتور کاملا روشن- به حمایت همه جانبه مالی، سیاسی و رسانه ای از آقای خاتمی می پرداختند.

به این معنا انتخابات سال 76 بازی برد- برد  برای آقای هاشمی به شمار می رفت و برای وی تفاوتی نداشت که ناطق نوری رئیس جمهور باشد یا محمد خاتمی؛ اتفاقا این برد در نهایت برای آقای هاشمی اتفاق افتاد و عناصر کلیدی دولت آقای خاتمی را همان نزدیکان و عناصر کلیدی دولت آقای هاشمی تشکیل دادند