عکس آقا رو میزنند ، عکس آقا عمل میکنند + تصاویر

عکس آقا رو میزنند ، عکس آقا عمل میکنند + تصاویر
اقدام اعتراضی دنشجویان علم و صنعت درباره بنرهای جهاداقتصادی
مجمع دانشجویان حزب الله دانشگاه علم و صنعت در اقدامی جهت اعتراض به نصب بنر جهاد اقتصادی در جلوی درب اصلی و درب جنوبی دانشگاه تعدادی نوشته با موضوع سخنان ابتدای سال رهبری بر روی این بنرها نصب کرد. تا از این طریق شاید مسولان به فکر بیفتند و بیشتر به حفظ بیت المال توجه کنند.
ا توجه به اینکه در پیام نوروزی امسال رهبری بر موضوع نصب نکرن بنر در رابطه با سال جهاد اقتصادی تاکید کردند. و صریحا این کار را مردود اعلام نمودند.اما باز هم شاهد آن هستیم کسانی که برای نشان دادن ولایت مداریشان از بیت المال پوستر جهاد اقتصادی می زنند و در سطح شهر و دانشگاه و سایر اماکن عمومی نصب می کنند.

به گزارش پایگاه 598، مجمع دانشجویان حزب الله دانشگاه علم و صنعت در اقدامی جهت اعتراض به نصب بنر جهاد اقتصادی در جلوی درب اصلی و درب جنوبی دانشگاه تعدادی نوشته با موضوع سخنان ابتدای سال رهبری بر روی این بنرها نصب کرد. تا از این طریق شاید مسولان به فکر بیفتند و بیشتر به حفظ بیت المال توجه کنند.

همچنین از مسولین دانشگاه می خواهیم که ضمن برخورد با مسببین این ماجرا هزینه مصرف شده از بیت المال را به آن برگردانند.


رابطه‌ي ما و ولي‌فقيه، رابطه‌ي تكليفي و ارشادي نيست!

آقايان مدعي اصول‌گرايي:

محمد پورغلامي

الف. سال 64. انتخابات چهارمین دوره‌ی ریاست جمهوری ايران. سيدعلي خامنه ای با اکثریت آراء به عنوان رئیس‌جمهور ایران انتخاب شد. اما رئیس‌جمهور وقت بنا به دلایلی - که بیشتر ناشی از اختلاف در دیدگاه‌های اقتصادی بود- با نخست‌وزیری میرحسین موسوی مخالف بود. اما برخی دیگر از رجال سیاسی، موافق حضور موسوی در دولت جدید بودند. برخی از مسئولین نیز چنین به رئیس‌جمهور گفته بودند که نظر امام بر بودن موسوی است. و اين خود باعث به وجود آمدن شكافي بين مسئولين شده بود. حجت‌الاسلام ناطق نوری ماجرای آن روزها را چنین روایت می کند:

«مقام معظم رهبری در مقام رییس‌جمهوری در یک محذوریت عجیبی قرار گرفته بودند. از یک طرف احساس می‌کرد از نظر شرعی و وظیفه، به مصلحت کشور نیست مهندس موسوی را معرفی کند و از طرف دیگر نظر امام آقای موسوی بود. بنابراین برای حضرت امام نامه‌ای نوشتند که اگر حضرت‌عالی تشخیص می‌دهید که باید مهندس موسوی را معرفی کنم، حکم کنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمی‌دانم، نخست وزیر کنم، مگر این که حکم ولی فقیه بالای سر او باشد. حضرت‌عالی حکم کنید تا من ایشان را بگذارم. امام هم می‌فرمودند: من حکم نمی‌کنم. من حرف خودم را می‌زنم.


بن‌بست عجیبی پیش آمده بود. جریان بن‌بست نخست‌وزیری خیلی اوج گرفت. پنجشنبه‌ای بود که خدمت آقای هاشمی رفتم. ایشان در حیاط منزل‌شان به تنهایی مشغول مطالعه برای نماز جمعه‌ی فردا بودند. گفتم آقای هاشمی شرایط بدی پیش آمده، موضوع نخست‌وزیری را حل کنید، از یک طرف امام می‌فرمایند نظر من آقای موسوی است از طرفی هم آقای خامنه‌ای می‌گویند اگر نظر امام این است، حکم کنند تا من در قیامت توجیه شرعی داشته باشم، این باید حل شود.»

برای حل این مشکل، آقای ناطق نوری به همراه آقایان مهدوی کنی، جنتی و یزدی به دیدار حضرت امام رفتند تا از امام، حکم معرفی موسوی را به مجلس برای آیت الله خامنه‌ای بگیرند تا از این طریق وی به مجلس معرفی گردد. وقتی موضوع را ناطق نوری با امام مطرح کردند ایشان فرمود: «من حکم نمی‌کنم اما من به عنوان یک شهروند حق دارم نظر خودم را بدهم یا خیر...» و بعد امام به دلیل این که برخی از رجال سیاسی این گونه گفته بودند که حذف موسوی باعث تضعیف جنگ خواهد شد و در آن مقطع هم برای امام هیچ چیزی مهم تر از سرنوشت جنگ نبود، اشاره کردند که مصلحت است كه موسوی باشد. (البته این که چرا برخی رجال سیاسی چنین موضوعی را به امام گفتند، مسأله ی مهمی است که باید در جای خودش بیان شود.)

اگر چه امام حکم و یا «امر تکلیفی» بر شخص رئیس‌جمهور نکرده بودند و تنها مقوله‌اي ارشادي بود و به آقای خامنه‌ای در انتخاب یا عدم انتخاب آقای موسوی اختیار تام داده بودند اما آقای خامنه‌ای با شنیدن همین موضوع، بلافاصله گفتند: «برای من اتمام حجت شد.»


ب. سال 68. یکشنبه، ششم فروردین. امام نامه‌ی تاریخی خود را به شیخ حسینعلی منتظری می‌نویسد. نامه‌ای که انگار مال همین روزها است و باید آن را بارها و بارها خواند. امام در این نامه خطاب به منتظری می نویسند:

«اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود مي‌دانيد - كه مسلماً منافقين صلاح نمي‌دانند و شما مشغول به نوشتن چيزهايي مي‌شويد كه آخرت‌تان را خراب‌تر مي‌كند- با دلي شكسته و سينه‌اي گداخته از آتش بي‌مهري‌ها با اتكا به خداوند متعال به شما كه حاصل عمر من بوديد چند نصيحت مي‌كنم ديگر خود دانيد:


1- سعي كنيد افراد بيت خود را عوض كنيد تا سهم مبارك امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدي هاشمي و ليبرال‌ها نريزد.

2- از آنجا كه ساده‌لوح هستيد و سريعاً تحريك مي‌شويد در هيچ كار سياسي دخالت نكنيد، شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد.

3- ديگر نه براي من نامه بنويسيد و نه اجازه دهيد منافقين هر چه اسرار مملكت است را به راديوهاي بيگانه دهند.

4 - نامه‌ها و سخنراني‌هاي منافقين كه به وسيله شما از رسانه‌هاي گروهي به مردم مي‌رسيد؛ ضربات سنگيني بر اسلام و انقلاب زد و موجب خيانتي بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحي له الفدا- و خون‌هاي پاك شهداي اسلام و انقلاب گرديد؛ براي اينكه در قعر جهنم نسوزيد خود اعتراف به اشتباه و گناه كنيد، شايد خدا كمكتان كند.»

واضح است كه امر و توصیه‌های امام به منتظری، «امر ارشادی» بود نه تکلیفی. (که البته حتی اگر هم تکلیفی بود بعید به نظر می‌رسيد که منتظری گوش بدهد) شیخ هم به توصیه‌های امام عمل نکرد. نتیجه آن که شد مرجع تقلید ضدانقلاب‌ها و فتنه‌گران. وقتی هم که مُرد به جای آن که مردم پای تابوت‌ش ذکر خدا بگویند، فتنه‌گران شعار علیه جمهوری اسلامی دادند. مراسم ختم شیخ تبدیل شده بود به مراسم توهین به انقلاب و اسلام.


ج. تاريخ اسلام پر است از اين‌گونه حوادث. حوادثي كه باعث ريزش يا رويش افراد شده است. ماجراهايي كه در آن عيار «ولايت‌پذيري» انسان‌ها مشخص شده است. و اساسا تفاوت انسان‌‌ها در همين موضوع نهفته است. اين‌كه حاضرند ولايت چه كسي را و در چه حدي بپذيرند؟ آيا زير علم «ولايت‌ الله» سينه مي‌نند يا «ولايت‌ طاغوت». تاريخ نشان داده است آنها كه امر «ولايت» را پذيرفته و «امر امام» را بر «امر خود» ارجح دانسته‌اند «عاقبت به خير» شده و كذا آنها كه حرف خود را بر امر امام ترجيح داده‌اند «عاقبت به شر».

اما در چند ماه اخير از سوي برخي مدعيان اصول‌گرايي باب شده كه امر ولي‌فقيه را به دو دسته‌ي «امر ارشادي» و «امر تكليفي» تقسيم‌بندي مي‌كنند و معتقدند تنها در مواردي بايد حكم ولي‌فقيه بي چون و چرا اجرا شود كه امر، امر تكليفي باشد نه ارشادي. شايد (و تكرار مي‌كنم شايد) اين مسأله در ماه‌هاي اخير براي اولين بار از سوي آقاي علي مطهري در فضاي رسانه‌اي كشور پخش شده باشد. ايشان در جاهاي مختلف در پاسخ به خبرنگاران درباره جايگاه نظر ولي‌فقيه اين‌گونه گفتند:


«زماني كه رهبري به مجلس براي رأي اعتماد دادن به همه وزراي معرفي شده توصيه ارشادي كردند آيا نمايندگان مجاز بودند به نظر خود عمل كنند؟ به نظر من مجاز بودند و نبايد بدون بررسي و تفكر به همه وزرا رأي اعتماد مي‌دادند و نمايندگان نيز همين كار را كردند و الا فلسفه وجود مجلس منتفي مي‌شد، در چنين حالتي مجاز به عمل كردن طبق نظر خود هستيم، حداكثر اين است كه آنجا كه به يقين نرسيده و دچار شك شده‌ايم به خاطر توصيه رهبري به آن وزير رأي مثبت بدهيم وگرنه ايشان نمي‌خواهند اختيارات يك نماينده را سلب كنند.»

و يا جناب آقاي بقايي در خصوص نهی رهبرانقلاب درباره «موازی‌کاری» در سیاست خارجی اين‌طور به خبرنگار پاسخ داد: «...فرمایش رهبری جای بحث دارد، من در آن جلسه بودم، نهی ایشان مصداقی ندارد، من الان به شما می‌گویم: آقا مراقب باش که نیفتی، پایت می‌شکند؛ آیا این به معنی آن است که قبلا افتاده‌ای و پایت شکسته است؟»

 و يا مورد بعدي مصاحبه‌ي آقاي جوانفكر با ويژه‌نامه‌ي نوروزي همشهري بود كه در آن مدعی شد نامه‌ي رهبری درباره‌ي مشایی به رئیس‌جمهور یک «نامه‌ي ارشادی» بود نه تكليفي.

اين قلم فعلا قصد ندارد به تحليل محتواي نامه‌ي رهبرانقلاب به رئيس‌جمهور محترم بپردازد (كه البته تأمل در نامه‌ي مذكور و عبارات آن نشان مي‌دهد كه اين موضوع بر خلاف نظر آقاي جوانفكر، ارشادي نبوده است. چرا كه رهبري در پايان نامه‌ي مذكور از عبارت «لازم است» استفاده مي‌كنند و مي‌نويسند: لازم است انتصاب مزبور ملغي و كان لم يكن اعلام گردد.) اما دقت در ماجراهايي كه در اين تقريبا دو سال اخير به وجود آمده اين نكته را بيش از هر چيزي مشخص مي‌كند كه پيش‌بيني رهبر انقلاب چقدر دقيق و موشكافانه و درست بوده و همان‌طور كه ايشان به رئيس‌جمهور گوشزد كرده بودند، وجود جناب آقاي مشايي تا چه حد  «موجب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقمندان» آقاي احمدي‌نژاد شده است.


به نظر مي‌رسد هدف از اين‌گونه تقسيم‌بندي‌ها پشت گوش انداختن نظرات ولي‌فقيه باشد اما به شكل محترمانه. از طرف ديگر خود اين موضوع باعث باز شدن باب تفاسير به رأي از سخنان رهبري و «ان‌قلت»زني‌هاي شخصي به نظرات ولي‌فقيه و بروز اختلاف بر سر مصاديق كلام رهبري هم خواهد شد. تصور كنيد كه هر كسي سخنان رهبري را بر اساس عقل و منطق خود به ارشادي و تكليفي تقسيم كند چه اتفاقي خواهد افتاد؟ اين دقيقا شبيه همان كاري است كه در دوران دولت اصلاحات توسط اصلاح‌طلبان انجام مي‌شد. كه آنها از طرفي مي‌گفتند ما كاملا پايبند به «ولايت فقيه» هستيم و از طرف ديگر مي‌ديديم معنا و مفهومي كه آنان از مسأله‌ي ولايت‌فقيه دارند اساسا با نظر امام (ره) مغايرت دارد.

به همين علت است كه تقسيم‌بندي امر «وليّ» به دو بخش ارشادي و تكليفي از اصل باطل است و محلي از اعراب ندارد. براي يك انسان مؤمن و ولايي، هميشه و تحت هر شرايطي امر امام ، مقدّم بر نظر خود است. چه مصالح آن را بداند و چه نداند. افق ديد امام، ورا و فراي افق ديد ما انسان‌هاي معمولي است. رابطه‌ي ما و امام نيز يك رابطه‌ي صرفا «واعظ» و «مستمع» نيست كه بگوييم «حالا واعظ محل، چيزي گفته و حرفي زده، وحي منزل كه نيست!» نه، اين اشتباه است. رابطه‌ي انسان ولايي با وليّ جامعه، به تعبير حضرت مصباح يزدي – كه درود خدا بر او باد – رابطه‌ي «سرباز» و «فرمانده» است. كه گفت بزن، بزنيم، و گفت بايست، بايستيم. كه فرمانده‌ي لشگر، نقشه‌ي همه‌ي معبرهاي فتح شده و نشده را در اختيار دارد.


 

د. اين روزها، مصادف است با سالگرد شهادت صياد شيرازي. همان دلير مردي كه وليّ زمان بعد از شهادت‌ش گفت دلم براي صياد تنگ شده!  يكي از دوستان شهيد صياد اين‌طور تعريف مي‌كرد:

گاهی که خدمت آقا می‌رفتیم، عید بود یا مناسبت‌های دیگر، می‌دیدم آقا که صحبت می‌کنند صیاد تند تند یادداشت بر می دارد. آخرین بار عید غدیر بود و برای تبریک خدمت آقا رسیده بودیم. درجه‌ی سرلشگری را هم ابلاغ کرده بودند. من در مراسم کنار صیاد نشسته بودم و دستم را گذاشته بودم روی دستش. آقا که شروع به حرف زدن کردند صیاد آرام دستش را از زیر دست من بیرون کشید و دفترچه‌اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن.

وقتی مراسم تمام شد و داشتیم بر می‌گشتیم، ازش پرسیدم: «حاج علی، برای چی موقع سخنرانی آقا یادداشت بر می‌داری؟ حرف‌های ایشون رو از تلویزیون پخش می‌کنند.»

گفت : «حاج ناصر شما حقوق خوانده‌ای، نه؟»

گفتم: «بله، ولی چه ربطی به سؤال من داره؟»

گفت: «ببینم، اجرای امر فرمانده برای ما لازمه؟

گفتم: «بله، لازمه»

 گفت: «تاخیر در اجرای امر فرمانده برای ما قبح داره و زشته، مگه نه؟

با بی صبری گفتم: «بله زشته، ولی جواب من رو ندادید»


گفت: «خیلی خب. من که باید از صحبت‌ها یادداشت بردارم، دیگه منتظر اخبار ساعت دو نمی‌شم. همون‌جا یادداشت می‌کنم. بعد در فاصله‌ای که می‌شینم توی ماشین، این صحبت‌ها را به دستور العمل تبدیل می‌کنم. وقتی به ستاد کل رسیدم، می‌دم برای تایپ، بعد هم اجرا. تو شاید حرف‌های آقا رو سخنرانی تلقی کنی ولی برای من این حرف‌ها سخنرانی نیست. دستوره. از همون لحظه‌ای که می‌شنوم، تکلیف به گردنم می‌ياد که امری رو از فرماندهم گرفتم و باید اجراش کنم.» (كتاب خدا مي‌خواست زنده بماني، صص 139 و 140)

التماس دعا

کاریکاتور/ آل سعود در پی چیست!؟

کاریکاتور/ آل سعود در پی چیست!؟

کاری از عباس گودرزی


این آقا پسر گل ،دیروز چشم به جهان گشوده .وانشالله با توکل به خدا ،آماده می شه برای سربازی امام زمان _عج) .خلاصه پسر یک روزه منه اسمش هم محمد مهدی 

یادش گرامی

وقتی روشنفکر ها قاچاقچی می شوند

وقتی روشنفکر ها قاچاقچی می شوند

((مسعود ده نمکی))
امشب که  روشنفکر نما ها تنها یک هفته پس از اکران فیلم اخراجی ها نسخه قاچاق  اخراجی ها را بر روی وب سایت ها گذاشتند  همان حس زمان تعطیل شدن نشریه شلمچه به دست  مهاجرانی را دارم.نشریه ای که مظلومانه و به حکم یک آقازاده  در پشت پرده و برای دلخوشی  عالیجناب.... تعطیل شد.آن هم به دست کسانی که شعارشان -تحمل مخالف- و- زنده باد مخالف من- بود!!!گرچه زمانه انتقام این ظلم ها را از این آقا و آفازاده گرفت...

در آن زمان بین آن همه مدعی روشنفکری و اصلاح طلبی فقط مرحوم بورقانی بود که به کار دولت اصلاحات در تعطیل کردن شلمچه اعتراض کرد و به فولی مردانگی از خود نشان داد و گفت این کار با شعارهای  ما نمی خواند .خواستم به این حضرات مثلا مخالف فیلم که از نقد  به رنگ پاشی و از رنگ پاشی به تحریم و از تحریم به قاچاق فیلم رسیدند بگویم اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید  اما با خود گفتم  اینها اگر مرد بودند که مخنث وار به میدان نمی آمدند.اینها که حاضرند برای حذف رقیب اقتصاد بیمار سینما را نابود کنند مگر مروت می شناسند..یک مقدار سینمائی تر بنویسم.کار این حضرات مرا به یاد فیلم گلادیاتور انداخت. در سکانس فینال فیلم گلادیاتور باید با خود شاه مبارزه می کرد .شاه که مبارزه مردانه را از قبل باخته می دید دشنه ای مسموم در پهلوی گلادیاتور فرو برد و  بعد برای مردم دست تکان داد!!! و حالا این حضرات پس از قاچاق کردن فیلم دم از پیروزی خواهند زد....

 در زمان تعطیلی نشریه  شلمچه توسط مهاجرانی  رفقای انقلابی ما هم  که مثل این روزها  در حالی که دشمن بیدار بود و آنها به سیزده بدر اسلامی رفته اند فقط  این تعطیلی را نظاره گر بودند و سکوت پیشه کردند...و راضی به این ظلم شدند..

ماکیاول می گوید: برای بقا در محیط سیاسی یا باید در اردوگاه شیران باشی یا اردوگاه  روباهان .اگر این وسط باشی خورده می شوی.

.. و  چون شلمچه در اردوگاه چپ و راست نبود به راحتی خورده شد..

و  امروز همان مدعیان  روشنفکری وقتی دیدند اخراجی ها در هر قسمتی که ساخته می شود گفتمانی جدید برای  مردم به همراه می آورد  و قواعد سیاست بازی  حضرات را به هم می زند و به جای ایجاد تقابل بین مردم آنها را به هم دلی می خواند و چون نان این عقده ای ها در دعوای مردم و اخراجی بودن گروهی از آنهاست به تقابل جدی با سومین قسمت از اخراجی ها برخواستند.

تمام توان رسانه ای خود را در این چند ماه به ایجاد فضای تحریم اخراجی ها ۳ مصروف کردند و در کمال ناباوری و حیرت وقتی دیدند که مردم از هر قشر و گروه و عقیده  و قومی در سالن های سینماهای کشور  به فریبکاری حاجی گرینف های امروزی و دغل کاری دباغ های مدرن می خندند و در لحضات  غمگین آن به مظلومیت جانبازانشان گریه می کنند تاب نیاورده و برای جلوگیری از یک تفاهم ملی  و ثبت رکوردی تاریخی در حوزه فرهنگ ناجوانمردانه دست به  قاچاق اخراجی ها زدند و با فیلم برداری  از روی پرده سینما و مانند تروریست های القاعده و طالبان با درج یک بیانیه  به اسم جنبش سبز در اول فیلم  آن را در اینتر نت  و سایت بالاترین قرار دادند...این رفتار در پی اظهارات عقده ای وار مثلا یک منتقد در مصاحبه با بی بی سی  علیه اخراجی ها قابل پیش بینی بود.

اما آنچه که مسجل است  این است که  این عمله های ناتوی فرهنگی گماشته اشراف فرهنگی  پشت صحنه هستند.  کسانی که تحمل ورود موفق نیروهای انقلاب به حوزه سینما را ندارند آنها شرافت یک رقابت سالم جوانمردانه را نداشتند وگرنه به فکر قاچاق فیلم و به صورت رایگان در اختیار عموم قرار دادن آن نمی افتادند..آنها وقتی دیدند شعار تحریم شان رنگ باخته و ادامه استقبال  مردم در سالن های سینما به بی آبروئی شان می انجامد با ایجاد فضائی  دوقطبی سعی کردند پشت اعتقادات سیاسی مردم سنگر بگیرند و با بازی با عواطف مردم به اسم جنبش سبز و ...مانع از حضور مردم در سینما ها شوند. اما  دیدند مردم از طیف های مختلف سیاسی  وقتی وارد سینما می شوند  و حتی اگر با ذهنیت القا شده  به تماشای فیلم می نشینند در پایان  فیلم  -سبز و قرمز و آبی یک دل شده و دروغ پردازی آنها برملا می شود  به وحشت افتادند.همانطور که در ساخت اخراجی ها هنرمندانی با گرایشات مختلف سیاسی برای یک مضمون و هدف مشترک کنار هم ایستادند تا اخراجی ها ساخته شد..

 با اعلام آمار  استقبال مردم عوامل این جریان  یک رقابت  دو قطبی خود ساخته را باختند .آنها  بیشتر از اینکه از افزایش  صفر های فروش اخراجی ها ناراحت باشند از واقعیت های تاریخی  دیگری وحشت دارند . از اینکه مجبور بودند هر سال در نقد ها و مطالب و سخنرانی هایشان  بگویند این فیلم خوب نیست و مردم آنها را به حساب نیاورده و راه خود را بروند.آنها چهره زشت خود را که پشت گریم روشنفکری پنهان کرده بودند در آینه اخراجی ها  و استقبال مردمی از آن  فیلم می دیدند و برای فرار از  این حقیقت که جایگاهی بین مردم ندارند  آینه را شکستند...غافل از آنکه ننگ با رنگ پاک نمی شود.فکر کنید با این کار شما بردید و رکورد  جذب مخاطب اخراجی ها را امسال زدید اما  با وجدانتان چه می کنید؟به تعبیر حضرت علی:وجدان تنها محکمه ای است که احتیاج به قاضی ندارد.

ما در زمان جنگ می گفتیم :چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم  و حالا هم مردم اخراجی ها را چه  در خانه ببینند و چه  بر پرده سینما پیروزیم.

اما یک سوال باقی می ماند. اگر قرار باشدبرای حرف زدن ما امنیت نباشد آیا  تضمینی برای امنیت حرف زدن دیگران وجود خواهد داشت؟در پاسخ به این سوال از دوستانی که به من و یا فیلم محبت دارند می خواهم که در دفاع از من و یا فیلم  هیچ کارگردان و یا فیلمی را به روش روشنفکر نماها مورد نقد قرار ندهند از جاده انصاف خارج نشوند.

من از اینکه شما اینقدر عصبانی هستید و حاضرید به خاطر نابود کردن مخالف خود اینقدر به زحمت بیافتید  و چهره واقعی خودتان را رو کنید خوشحالم .گرچه من از اول هم معتقد بودم که  شبه روشنفکران ما شنا گران قابلی هستند که اگر آب گیرشان بیاید دیکتاتور های خوبی می شوند.

در اینجا ضمن تشکر از مردمی که هوشیارانه با استقبال خود خار در چشم حسودان و کوته فکران فرهنگی بودند امیدوارم علی رغم این اتفاق ترجیح بدهند فیلم را بر روی پرده سینما ببینند نه در سفره  روشنفکران  قاچاقچی!

نشریه شلمچه بسته شد. نشریه جبهه بسته شد.فیلم فقر و فحشا آنگونه شدو با اخراجی ها اینگونه رفتار کردند.....قطار تا حرکت نکند سنگش نمی زنند و من خوشحالم که پرو بالم را می شکنید .اگر سنگم نمی زدید به کارم و زنده بودنم  شک می کردم.لازمه انقلابی بودن تحمل سختی هاست.

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

گاف "پارازیت" صدای آمریکا

گاف "پارازیت" صدای آمریکا

خبرنامه دانشجویان ایران: تلويزيون فارسي صداي آمريكا دوشنبه شب در بخشي از برنامه پارازيت با اجراي كامبيز حسيني، به زعم خود به پخش گلچيني از اظهارات و تصاوير مربوط به ايران پرداخت كه طي آن تصاويري از اغتشاشات پس از انتخابات رياست جمهوري دهم به نمايش گذاشته شد كه در پس زمينه فيلم مربوط به درگيري هاي خياباني، عكس‌هايي با عنوان كشته شدگان اين حوادث به نمايش درآمد.

به گزارش ایرنا: نكته جالب اينكه، اين رسانه آمريكايي در اقدامي ناشيانه كه حاكي از بي‌اطلاعي از مسائل داخلي ايران است، عكس 'شهلا جاهد' كه به اتهام قتل همسر ناصر محمد خاني سالها در زندان بوده و پس از اعتراف به قتل و طي شدن مراحل مختلف قضايي به اعدام محكوم و در نهايت سال گذشته به دار مجازات آويخته شد را به عنوان يكي از كشته شدگان حوادث بعد از انتخابات معرفي كرد.

كمي دقت و نكته سنجي در توليدات رسانه‌هاي بيگانه، بي پايه و اساس بودن اخبار و تفاسير اين رسانه‌ها درمورد مسائل داخلي كشورمان را آشكار مي كند.


                           از مارقین تا زاهقین

                            از مارقین تا زاهقین
                                                وحید جلیلی

 اولین نکته درباره عدالت‌خواهی در جمهوری اسلامی این است که عدالت‌خواهی اکنون در فاز دوم است و فاز اول انجام شده است.

فاز اول، سرنگون‌کردن حکومت جائر و جایگزین‌کردن یک حکومت مردمی و دینی بوده که اتفاق افتاده است. ما نباید پارادایم بحث را گم کنیم. ما می‌خواهیم درون یک نظامِ برآمده از یک انقلاب مردمی و دینی، عدالت‌خواهی کنیم. لذا قاعدتا نگاه‌مان هم‌زمان باید به دو سو باشد؛ یکی به داشته‌هایی که برای عدالت‌خواهی داریم که بزرگ‌ترین‌اش نظام جمهوری اسلامی است و قانون اساسی‌اش و ساختار حکومتی‌اش و ارزش‌ها و آرمان‌های حاکم بر آن، و دیگری نداشته‌هایی که باید با اتکا به داشته‌ها به دست آورد.

عدالت‌خواهی یعنی حفظ تعاریف. «العدل یضع الأُمور مَواضِعَها». یعنی حالا که نظامی با این تعریف و در این جایگاه به وجود آمده است، باید در شأن همان تعریف و جایگاه نیز عمل کند. عدالت‌خواهی به معنای اعم یعنی محقق‌کردن تعریف جمهوری اسلامی در همه حوزه‌ها.

با این مقدمه به‎نظرم مهم‌ترین اقتضای عدالت‌خواهی در جمهوری اسلامی «همت» است و «شجاعت.» چراکه معروف و منکر تا حدود بسیار زیادی با تأسیس نظام جمهوری اسلامی مشخص شده است. کار جریان عدالت‌خواهی این است که معروف را مطالبه و از منکر نهی کند. این‎که بعضی بخواهند بگویند «دست نگه دارید! ابتدا باید در مورد عدالت‌خواهی تأمل و نظریه‌پردازی بشود» به نظرم آدرس غلطی است. چون علم به موازین عدالت در قانون اساسی و ساختار و آرمان‌های جمهوری اسلامی با فداکاریِ های هنگفت نهادینه شده است. حالا ما با یک نظام مستقری مواجه هستیم که تعریف مشخصی دارد و می‌خواهد به تعریفش عمل کند و اراده لازم را برای تحقق آن معارف نهادینه‌شده و حقایق آشکارشده نیاز دارد.

هرکسی با هر سطحی از معرفت باید امر به معروف و نهی از منکر کند

واژه «امر به معروف و نهی از منکر» نشان می‌دهد که معرفت کافی نیست. «معروف» یعنی چیزی که همه می‌دانند درست است، «منکر» هم یعنی چیزی‎که همه می‌دانند اشتباه است. در معارف دینی تأکید بسیاری می‌شود به امر به معروف و نهی از منکر. البته اگر شما از یک زاویه خاصی نگاه کنید، این مسئله مسخره به نظر می‌رسد و می‌پرسید وقتی همه یک چیزی را می‌دانند، چه معنایی دارد که انسان کسی را به آن امر کند؟ اما مسئله این است که برای رسیدن به یک جامعه دینی، دانستن و یا معرفتِ اصطلاحیِ آکادمیک و مشهور کافی نیست. وضع‌کردنِ حکمی به نام «امر به معروف و نهی از منکر» در اسلام، نشان‌دهنده اهمیت اراده انسانی در تحقق جامعه ایده‌آل است. اگر این اراده مهم تلقی شد، امر و نهی به اندازه معرفت اهمیت پیدا می‌کند.

آمر به معروف و ناهی از منکر، کسی است که به آن سطحی از معرفت که اِشراف دارد، امر کرده و از آن سطح از منکر که می‌شناسد، نهی می‎کند. مقام معظم رهبری در یک سخنرانی در سال ۱۳۷۱ بحث امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کردند و تأکید خاصی داشتند که امر به معروف و نهی از منکر، صرفا یک وظیفه نخبگانی نیست، بلکه یک وظیفه فراگیر است. «فراگیر» یعنی هرکسی در جامعه دینی، بالأخره یک سطحی از معرفت دینی را دارد و بر همان اساس باید امر به معروف و نهی از منکر کند. اما سستی نخبگان در انجام این تکلیف، دیگران را هم سست می‎کند. سکوت عالِم، در جایی‎که باید نهی از منکر یا امر به معروف کند، به معنای تردیدافکنی در میان جامعه درباره معروف‌بودنِ معروف یا منکربودنِ منکر است.

یک نفر ممکن است علامه دهر باشد، اما آمر به شناخته‌های خودش نباشد. این همان تعبیری است که در قرآن می‌فرماید: «لَوْلا یَنْهاهُمُ الأحْبار و الرهْبان عَنْ قَوْلهم الإثْم و أکْلِهِمُ السحت». یعنی علمای ادیان را توبیخ می‌کند که با اینکه عالِم بودند ومشکل تئوریک نداشتند، اما اهل نهی از منکر نبودند؛ چون گرفتار منافع و مصالح خودشان بودند. چنین شخصی در نگاه دینی، آدم بی‌ارزشی است. ارزش در نزدیک‌شدن معرفت دینی به رفتاردینی است؛ هم رفتار در حوزه فردی و هم رفتار در حوزه اجتماعی.

جامعه به میزانی که شما بتوانید «اراده‌های آحادِ» آن را به سمت تحقق معارف دینی ببرید، دینی است، نه صرفا به میزانی که «اذهان جامعه» را به سمت شناخت حقایق دینی ببرید. این نکته تأثیر بسیاری بر رویکردهای تئوریک، سیاست‌گذاری‌های عمومی و... می‌گذارد. اصل کار ما در جامعه دینی باید این باشد که اراده‌ها را به تحقق معارف دینی معطوف کنیم، نه این‎که صرفا روی شناخت حقایق دینی متمرکز شویم. بسیاری هستند که حقایق دینی را می‌شناسند، اما فاسق هستند و این مسأله را در تاریخ اسلام نیز مشاهده می‎کنیم. اتفاقا بسیار جالب است که حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) در خطبه منا وقتی می‌خواهند بحث امر به معروف و نهی از منکر را تبیین کنند، به توبیخ قرآن نسبت به رفتار «علما»ی جوامع دینیِ سابق استناد می‌کنند که «لَوْلا یَنْهاهُمُ الأحْبار و الرهْبان عَنْ قَوْلهُم الإثم و أکْلِهِمُ السحت...». آسیب‌شناسیِ قرآن از انحطاط جوامع دینیِ قبل از اسلام، یعنی جوامع یهودی و مسیحی، این است که علمای آن‌ها اهل امر به معروف و نهی از منکر نبودند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در خطبه شقشقیه فرمود: «اخذ الله عَلَی العُلَماء أنْ لا یقاروا عَلی کَظِه ظالِمٍ وَ لا سغب مَظْلُوم»؛ خداوند از علما و نخبگان و آگاهان و فرهیختگان پیمان گرفته است که نسبت به واقعیت‎های اجتماعی بی‌اعتنا و بی‌تفاوت نباشند و صرفا در گزاره‌ها و آموزه‌های علمی غرق نشوند، بلکه در برابر اختلاف طبقاتی و پُرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم بی‌قرار باشند. از لحاظ روش‌شناختی، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یک الگوی ساختاری برای علم دینی و عالِمِ خداپسند ارائه کرده‌اند.

اتهامِ «حرکت جلوتر از رهبری»، بهانه‌ای برای تفریط...

اساسا مسائل ما در عدالت‌خواهی این نیست که جلوتر از رهبری حرکت نکنیم. این نوع طرح مسئله، غلط است. اتفاقا مشکل اساسیِ ما این است که بسیاری از متدینینِ جامعه ما در مسأله عدالت‌خواهی، کیلومترها از رهبری عقب‌اند. اگر رهبری در یک سخنرانی، نه ۱۰ دقیقه، نه پنج دقیقه، بلکه صرفا در ۲۰ ثانیه مثلا بگویند «من از مردم متدین می‌خواهم که با بدحجابی مقابله کنند»، فردای آن روز چه اتفاقی می‌افتد؟ از حوزه علمیه قم گرفته تا فلان پایگاه بسیج در فلان روستا احساس تکلیف می‌کنند و چندهزار بیانیه و تجمع و تحصن و... شکل خواهد گرفت. آن‌ها دیگر نه راهکاری از شما خواهند خواست، نه مشکل تئوریک خواهند داشت. اما رهبری ۱۰، ۱۵ سال است که به تندترین و صریح‌ترین و آشکارترین تعابیر، آحادِ فعالان حزب‌اللهی و متدینین را به عدالت‌خواهی و مبارزه بی‌امان با فقر و فساد و تبعیض دعوت کرده است. این مقایسه خوبی است که نشان می‎دهد ما از رهبری جلوتریم یا عقب‌تر. ظرفیتِ لبیک‌گفتن به فرمانِ مبارزه بی‌امان با فقر و فساد و تبعیض، چقدر بوده و ما چقدر به آن اعتنا کرده‌ایم؟

ما باید به افرادی که می‌گویند نباید از رهبری جلو افتاد، بگوییم اگر رهبری برای شما ملاک است، پس چرا عقب‌افتادن از رهبری برای شما مهم نیست؟ آیا فقط جلو افتادن مهم است؟ هیچ تفاوتی میان این‌ها نیست. جالب است که اگر ۱۰ نفر «مارِق» داریم که از رهبری جلو افتاده‌اند، در عوض ۹۰ نفر «زاهِق» داریم که از رهبری عقب افتاده‌اند. و چه بسا افراط‌ها واکنشی است به تفریط‌ها. یعنی اگر آن‌هایی که باید عمل کنند، در توهم خودشان إبنُ‌اللبُون شدند و سکوت کردند و خیانت کردند و ما نیز چیزی به آن‌ها نگفتیم، بحران‌هایی پیش می‌آید که واکنش‌های افراطی به دنبال خودش ایجاد می‌کند. اما اگر همه آن‌هایی که وظیفه بسط گفتمان عدالت‌خواهی در کشور روی دوش‌شان است در حد وظیفه‌شان عمل کنند، اصلا زمینه‌ای برای کارهای افراطی به وجود نمی‌آید. ضمن آن‎که بسیاری از افراد به این دلیل عدالت‌خواهان را افراطی می‌نامند که خودشان تفریطی هستند، نه این‎که از موضع عدالت این حرف را بزنند. این‌ها در دره‌های تفریط خوابیده‌اند و به کسانی که در دامنه‌های عدالت ایستاده‌اند می‌گویند «شما خیلی بالا رفتید، شما افراطی هستید»!


امروز بحرین کربلاست

'جهاد اقتصادي'

 

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي، در پيامي به مناسبت آغاز سال 1390 هجري شمسي، آن را سال 'جهاد اقتصادي' نامگذاري كردند.

حضرت آيت‌الله خامنه اي رهبر فرزانه انقلاب، در پيامي به مناسبت آغاز سال 1390 هجري شمسي، ضمن تبريك فرا رسيدن بهار و سال نو، با اشاره به كارهاي بزرگ و پيشرفت هاي چشمگير ملت ايران و مسئولان و حركت پرشتاب كشور در مسير تعالي 'در سال 89 كه سال همت مضاعف، كار مضاعف' نامگذاري شده بود، سال 1390 را سال جهاد اقتصادي ناميدند و تاكيد كردند: از همه مسئولان و ملت عزيز ايران انتظار مي رود در اين سال با مجاهدت و 'حركت جهاد گونه و جهشي در عرصه اقتصادي' زمينه ساز تحقق واقعي دهه پيشرفت و عدالت شوند.

عاقبت شوخی با زن نامحرم

یکسری مسائل و اعتقادات دینی در جامعه ما بدون توجه و آگاهی مانده و حتی در بین خیلی افراد مذهبی هم بی توجهی به آن فراوان است ،مسئله روابط با نامحرم و طرز برخورد با نامحرم می باشد .تعدادی از سخنان گهر بار بزرگان دین در رابطه با این امر در زیر آورده شده که شاید مورد توجه دوستان قرار گیرد .

عاقبت شوخی با زن نامحرم

۱- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) :

هر کس با یک زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر به محشر وارد می­شود و خداوند دستور می­دهد که او را به آتش جهنم بیفکنند، و هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمة حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد.

۲- امام صادق (عليه السلام) : «رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه -که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید».

۳- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) :

النّظّر سهم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفاً من الله اعطاه الله ایماناً یجد حلاوته فی قلبه؛ نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است هر کس آن را از خوف خدا ترک کند خداوند حلاوت ایمان را به او می چشاند.

۴- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) :

«عفُّوا عَن نساء الناس تَعِفَّ نُساءَکم؛ در مورد زنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز در مورد زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند».

۵- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) :

تمام چشم­ها در روز قیامت گریان خواهد شد، مگر چشمی که از خوف و عظمت خدا بگرید و چشمی که از حرام بسته شود و چشمی که در راه خدا شبها بیدار بماند و شب زنده داری کند.

۶- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) :

«هر کس چشمان خود را از نگاه به زن نامحرم پرکند (و با خیال راحت به این نگاه خود ادامه دهد)، خداوند متعال در روز قیامت میخ­های آتشین به چشمان او فرو خواهد برد و بعد از رسیدگی به کار مردم، دستور خواهد داد که او را به آتش جهنم بیندازند»

۷- یکی از راویان می گوید: در کوفه به زنی قرآن می آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه السلام) شتافتم، فرمود: آنکه (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن.

۸- حضرت علی (علیه السلام) :

اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دلها را منحرف میسازد.   

۹- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) :

هر خانمی که خود را معطر و خوشبو کند (عطر بزند) و سپس از خانه خارج شود، همواره مورد لعنت خدا و ملائکه خواهد گرفت، تا وقتی که به خانه برگردد، هرچند برگشتش به خانه طول بکشد.

۱۰- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) :

شیطان به حضرت موسی (ع) گفت: ای موسی! با زنی که به تو محرم و یا حلال نیست خلوت مکن (تنها مباش)، به خاطر آنکه هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نمی کند، مگر این که من همراه آن دو هستم. (و خودم شخصا آن دو را برای گناه و رابطه نامشروع تحریک و وسوسه می کنم)

۱۱- امام صادق (علیه السلام) :

هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.

۱۲- امام باقر (علیه السلام) :

سخن گفتن با زن نامحرم، از دامهای شیطان است.